مهم نیست سینمای کیارستمی را دوست داشتیم یا نه،حتی مهم نیست فیلم های کیارستمی را نگاه کرده باشیم یا نه
مهم این است که ما همه برای بدرقه مردی می رویم که نشان داد در زمانه ای که شارلاتان ها و اخراجی ها و نان به نرخ روز خورها و دلالان و تاجران عرصه هنر هفتم را اشغال کرده اند، می توان فیلم ساخت و تجارت نکرد،می توان به هنر و رسالت هنری وفادار ماند،می توان دغدغه انسان داشت ،می توان مخاطب را مشتری فرض نکرد.
می توان هنر را در وارستگی و رسالت واقعیش دنبال کرد
کیارستمی مردی از همین جنس بود. مردی که به هنر و فرهنگ و اندیشه خدمت کرد. بی گمان دهه ها بعد هم سینمای کیارستمی و نام کیارستمی زنده خواهد بود همانگونه که نام چارلی و هیچکاک و بسیاری بزرگان دیگر این عرصه هنوز زنده است.
هنر واقعی همچون رودی در حرکت فراتر از زمان و تاریخ حرکت کرده و همیشه روانهای جویای حقیقت و آزادی و معنا را سیراب خواهد کرد و در این راه بی شک خود را از مرداب فرصت طلبانه ای که به نام هنر توده ای عرضه می شود جدا خواهد داد.
پر فروش ترین فیلم های سالهای قبل انقلاب همه از همین نوع شارلاتان ها و فیلمفارسی های مبتذل بوده اند ،اما فیلمی که هنوز هم مخاطب دارد و توسط نسل های بعدی نگاه می شود فیلم گاو است.هنوز بعد سی سال به تماشای جاودانه های علی حاتمی می نشینیم و او را زنده تر از هر هنرمندی در میان خود می یابیم.
آری نه هنر واقعی می میمیرد نه هنرمند واقعی
عباس کیارستمی از این جنس بود ،او برای همیشه جاودانه خواهد بود.