سلامی مجدد
خب...اینم یه مجموعه ی دیگه ک عاشقشم...و از این مجموعه هم فقط سه جلدشو خوندم
این یه بیوگرافی کوتاه از نویسنده ی عزیز،سیامک گلشیری:
او اوّلین نویسنده‌ی ایرانی است که تصمیم گرفت بچّه‌ها را بترساند. آقای گلشیری در سال ۸۸ داستانِ «تهران، کوچه‌ی اشباح» را در ژانر وحشت نوشت که با استقبال خوبی از روبه‌رو شد. اشتیاقِ مخاطبان باعث شد او علاقه‌مند شود این داستان را که درباره‌ی خون‌آشام‌شدنِ یک نوجوان تهرانی بود ادامه بدهد. برای همین، آقای گلشیری کتاب‌های «ملاقات با خون‌آشام»، «شبح مرگ» و «جنگل ابر» را هم نوشت که از سوی نشر افق در قالب مجموعه خون‌آشام چاپ و توزیع شده‌اند. این مجموعه، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نوجوانان است. به نظر می‌رسد این قصه سر دراز دارد و هم‌چنان ادامه پیدا می‌کند.
1.تهران،کوچه ی اشباح
کیف سیاه رنگ را گذاشت روی زانویم. بعد بی‌آن‌که نگاهم کند، گفت اتفاق وحشتناکی برایش افتاده است. گفت همه‌اش توی همین کیف است و از ماشین پیاده شد. هنوز در را نبسته بود که سرم را خم کردم و گفت: «می‌تونم اسم‌تونو بپرسم؟»
سرش را خم کرد و خیلی آهسته گفت: «دراکولا»
2.ملاقات با خون آشام
خانه‌ی اشباح را دیدم؛ درست همان‌طوری بود که دراکولا وصفش را در تهران، کوچه‌ی اشباح گفته بود. خیره شده بودم به درختهای بلندِ توی حیاط و پنجره‌های تاریک... یک دفعه متوجه جسم سردی شدم که روی شانه‌ام قرار گرفت... دراکولا آهسته گفت: «خیلی وقته که این‌جا دیگه خونه‌ی من هم هست.»
ملاقات با خون‌آشام جلد دوم از مجموعه رمان‌های ایرانی خون‌آشام است که با موضوع «وحشت» برای نوجوانان منتشر می‌شوند. جلد اول با نام تهران، کوچه‌ی اشباح، تجدید چاپ شده است.
3.شبح مرگ
جسد خبرنگار، اشکان بهرامی، را زیر پلی در شرق تهران کشف کرده‌اند.‌ نویسنده علاقه‌مند می‌شود یادداشت‌های خبرنگار را پیدا کند. او به خانة پر رمز و راز مادر اشکان می‌رود و با پرس‌وجوی زیاد خانة نامزد اشکان ،‌ریتا، را پیدا می کند. او پا به خانه پر رمز و راز مادر اشکان می گذارد و سپس با پرس و جوی زیاد خانه نامزد اشکان، ریتا، را پیدا می کند. اما با اتفاق هولناکی مواجه می شود که او را بر سر دوراهی بزرگ قرار می دهد.
4.جنگل ابر
نویسنده در تلاش برای یافتن اشکان اربابی، سر از خانه‌ی مخوفی در می‌آورد که در آن زنی مرموز زندگی می‌کند. زن هرآنچه را که نویسنده مدت‌هاست به دنبال آن بوده، برایش باز می‌گوید؛ ماجرای غم‌انگیز و هولناکی را که سال‌ها پیش در جنگل ابر رخ داده و هرگز زن را رها نکرده است.
5.شب شکار
نریمان، نامزد ریتا، به همراه دوستش، دکتری که سال‌هاست از وجود خون‌آشام‌ها باخبر است، نویسنده را متقاعد می‌کنند که خون‌آشام‌ها حالا دیگر، با چاپ رمان جنگل ابر، دست از سر او برنخواهند داشت. آن‌گاه هر سه به کمک چند نفر از دوستان دکتر راهی خانه مخوف خون‌آشام‌ها می‌شوند که حالا به جایی بیرون از تهران نقل مکان کرده‌اند. آن‌ها قانع شده‌اند که حمله بهتر از فرار است. آیا به هدف‌شان می‌رسند؟
متاسفانه لینک دانلود نداشتن
اما بنظرم اگ خودتون بخرید،و بخونید خیلی بهتر باشه
دوستدار شما
FeRiOo