رمان مروارید



دانلود رمان مروارید اثر رکسانا حسینی



بخشی از این رمان :


خاطراتم را که ورق میزنم سنگینی آوای کلمات و سکوتی را که در اطرافم موج میزند به هق هق گریه هایی میکشاند که هرگز آن روزها را فراموش نخواهم کرد.روزهای تلخی که جوهره و اساس جوانی ام را که همچون یک باغستان سبز و با طراوت بود با جسارت تمام سیلاب ویرانی را بر روی آن جاری کرد و نام زیبای جوانی را از روزگار من محو نمود.هر از چند گاهی زبانم به کفر آلوده میشد و بزرگترین و والاترین قدرت مافوق یعنی خداوند مهربان را بازخواست میکردم.اما وقتی بر روی سجاده ی آبی رنگم مینشستم و دستانم را به دعا بالا میبردم با جاری شدن اشکهایم که از دل پاک و بی غل و غشم نشات میگرفت از بزرگی خداوند و عظمتش شرمسار میشدم و از او طلب مغفرت میکردم امیدوارم که خداوند مرا ببخشد او مهربانتر است از آنچه که هر بنی بشری تصور کند و این نالایقی ما بنده های حقیر است که خوب و بد زندگی را از خاطر خداوند رحیم و رحمان بنگریم.در این دنیای پر زرق و برق و پرطراوت که یک گوشه آن مایه ی یاس و ناامیدی است و گوشه ی دیگر مایه ی خنده و دلشادی تصادف و شانس چه معنایی دارد؟اگر من از بلندی به پرتگاهی سقوط میکنم چرا باید بگویم خواست خداوند اینگونه بوده است و بعد از دین و آیینم دست بردارم و با خود غرولند کنان زمزمه کنم که نعوذبالله خداوند در حق من بد کرده است؟چرا نباید همان ابتدا میفهمیدم که وقتی به بلندا میروم و از زمین سوا میشوم و خودم را از پستی ها دور میکنم هر لحظه ممکن است زیر پایم را خالی احساس کنم و از آنجا به پرتگاهی سقوط کنم؟پس چه خوب است کوتاهی و لغزشهای زندگیمون رو به تقدیر نسپاریم.







لینک دانلود رمان مروارید در پایین :






morvarid