رمان شاخه های سبز



دانلود رمان شاخه های سبز اثر مریم غلامی حاجی آبادی



بخشی از این رمان :


هواپيما بر باند فرودگاه مهرآباد فرود آمد. مسافرها يك به يك آماده ي خروج شدند. او هم بلند شد. چند رديف جلوتر خانم مسني سرش را به عقب برده بود و نگاه سيارش بر مسافرها مي چرخيد. به او كه رسيد ناگاه چرخش نگاهش متوقف شد و برق آسا چشم برگرفت. الميرا بند كيفش را روي شانه اش جابه جا كرد و مقابل در خروجي ايستاد. او قبل از پرواز هواپيما نيز متوجه حضور آن زن شده بود ولي نمي دانست چنين رفتارها و نگاه هايي را از يك زن سالخورده چگونه تعبير كند؟! احساس عجيبي داشت كه از چندوچون آن سر در نمي آورد. الميرا به ميمنت فارغ التحصيلي از دانشگاه، توسط مادربزرگش به اصفهان دعوت شده بود و اكنون پس از سفري كوتاه و دلنشين دوباره خود را در تهران مي يافت.
محوطه سرپوشيده ي فرودگاه را از نظر گذراند. فضاي سالن خالي از وجود مادر و پدرش بود. او در حالي كه چمدان را به دست گرفته بود خارج شد. آن جا هم جز اتومبيل هاي پارك شده و رفت و آمد عادي مردم چيزي جلب توجه نمي كرد. هنوز زماني نگذشته بود كه اتومبيلشان را شناخت. پدر به سوي او مي راند و مادر هم در كنارش بود. در حالي كه سوار اتومبيل مي شد آن زن را ديد كه در كنار يكي از اتومبيل هاي پارك شده ايستاده و مبهوت اوست!






لینک دانلود رمان شاخه های سبز در پایین :






shakhehaye-sabz